Thursday, May 25, 2006

نکته - پیروز

شعر باید همیشه خواننده را در راه رسیدن به معنا نگهدارد، هدف در راه بودن است و شعر همان وسیله ایست
که هدف خود را به یک وسیله دیگر تبدیل میکند.مفهوم یک متن به محض درک شدن می میرد و معنایی دیگر از دل آن زاده میشود.ادامه یک رابطه محض سوء تفاهمی بیش نیست که به آن خو کرده ایم .
پیروز

Thursday, May 18, 2006

آمیزه تکه ای شعر ( ا.بامداد ) و قطعه ای عکس


...
من بینوا
بندگکی سر به راه نبودم
و را بهشت مینوی من
بزرو طوع و خاکساری نبود
پس خدایی دیگرگونه آفریدم
...
ا.بامداد

Monday, May 08, 2006

نکته - باز هم معنا و مفهوم - پیروز

نخست شش محور زیر را بخوانید :
1- محوريت معنا و مفهوم در شعر۲- دورى از تجمل زبانى و فخامت كلامى۳- نزديكى به زبان گفتار و طبيعت صميمى زبان۴- حركت از ذهنيت به سمت عينيت۵- پيوند با مردم، زندگى و اجتماع۶- مخاطب انديشى این شش عبارت تعریفی است که یکی از دوستداران شعر معاصر در یکی از روزنامه های بازمانده از جنگ اسلاحات ! اول ! برای نجات از بحران موجود پیشنهاد کرده و نام آنرا نیز شعر مفهومی گذاشته اند. من هم یک نمونه شعر در اینجا میاورم که نام شاعرش را نمیدانم ولی خواننده اش را همه میشناسند ، لازم به ذکر نیست که این قطعه تمامی ویژگی های شعر مفهومی مورد علاقه نویسنده مذبور را دارا ست و تازه چند خاصیت دیگر هم دارد که نویسنده فراموش کرده آنها را به شش مورد خود یافته بیافزاید .

توی تنهایی یک دشت بزرگ
که مث غربت شب بی انتهاس
یه درخت تن سیاه سربلند
آخرین درخت سبز سر پاست
رو تنش زخمه ولی زخم تبر
نه یه قلب تیر خورده نه یه عشق
شاخه هاش پر از پر پرنده ها
کندوی پاک دخیله و طلسم
......

قصد جسارت ندارم . خودمم گاهی گوش میکنم ، تو جاده چالوس که مه آلود هم باشه خیلی حال میده . تا بعد ...

پیروز

دیر است - پیروز

دیر است
و دایره ها می نوازند
کاری هم نمی شود کرد
مجذور شعاع آفتاب و
اعشار عدد پی بی پایان آرزو
مسئله این هم نیست
دیر هم حتی نبود
آن نوازش
فقط یک چیز
نه ، نگاه تو نه
یک برق گمشده
میان ستاره ها یا سنگریزه ها
آنسوی وحشت شب از دریا
در حسرت دایره ای
که دف نشد
و شاید مسئله از این بودن هم کمتر است
صندلی هایی که دور میز نشسته اند مثل
شاید هنوز دیر نیست که آدم ها برسند را و
می خوانند
بله زمانه عوض شده است
و آرزو ها همه در یک دایره
به یک دف نواخته شده
رضایت میدهند

من هم به دو رقم اعشار
پیروز

Sunday, May 07, 2006

نکته - فرم ، محتوی و ... - پیروز

میان فرم و محتوی فاصله و تفاوتی نیست . معمولا ساختار و قالبی را که ضعیف ، کهنه و یا تکراری است با یک مفهوم و یا یک پیام به زعم خود با ارزش پیوند مصنوعی میزنند . البه برعکس این موضوع هم گاهی البته کمتر پیش میاید . شاید شنیده باشید که مثلا یک نفر در یک روستای دوردست که تحصیلاتی هم نداشته به اندازه یک کتاب غزل و یا مثنوی گفته در مدح فلان و ابروی بیسار.البته گاهی از این افراد با استعداد دراطراف ناف همین کلانشهر ها هم دیده میشوند ، و چه بسا که ... بگذریم ، البته تا بعد . خلاصه اینکه فرم بیرونی ، ساختار درونی ، ایده کلی و تاثیر و تاثر برا ی بستن نطفه یک شعر با هم میایند و رشد میکنند . بدون ایهام و ابهام و بدون یک زمینه اندیشگی پخته بدون غرض ، شعر سره ناب بدنیا نمیاید.
اعتقاد بیشک به هر شکل خود بر ضد شعر و اندیشه است . باید هر روز بامداد را از صفر تفکر آغازید . گرچه ریشه ها را نباید فراموش کرد ، ولی وقتی میوه ها ناپدید میشوند ، باید با نگاهی دیگربه گذشته ها ی دور و نزدیک شک کرد .
پیروز

Wednesday, May 03, 2006

یک نکته - پیروز

یک نکته - پیروز
شعر یک وسیله ارتباط جمعی نیست ، که دچار فهم همگان شود . زبان اشارتی خاص برای کشف و آفرینش است . کشف زیبایی و راز ، آفرینش لذت و درد .شعر ساختگی بسادگی قابل درک است . البته هر نوشته نافهمی را هم نمیتوان شعر خواند .لحظه های فراغت را نمیتوان با شعرناب آمیخت . در شعر جایی برای حماقت نیست . شاید شناخت یک شعر ناب سخت تر از سرودن آن باشد .در واقع بیشتر اشعار و اغلب شاعران امروز برای پر کردن فضا و صفحات ادبی به درد میخورند .

با عرض پوزش -پیروز

ف.گ.لورکا

ف.گ.لورکا
...
پله پله برمی شد ایگناسیو
همه مرگش بر دوش
سپیده دمان را می جست
وسپیده دمان نبود
جسم زیبایی خود را می جست
و مجازش یکسره سرگردان کرد
...
قسمتی از یک شعر
نوشته ف.گ.لورکا
ترجمه احمد شاملو

بي تپش هاي قلب - پیروز

بي تپش هاي قلب - پیروز

بي تپش هاي قلب
بي پنجره اي از رويا
زني صبحانه هر شام
بي رخت بهار
پنهان و حسرت
پشت پلكي
بي مژگان بي شبنم
در كوچه هاي موازي
بي صدايي
بي رخان منزه
عميق از عشرت عمر
دريا را مي مكد
بي تنش هاي تن
وقتي كه حوصله چين دامنش
از چروك پيشاني من سر مي رود
هر مرگ لذتي است
در كوچه هاي شهر
بي تپش هاي قلب .
پیروز