Thursday, September 07, 2006

بي تمامي تو

بي تمامي تو


بي تمامي تو
در دست هاي من
چه ناياب است
آبگينه آبي
در نگاه آب هاي جهان
و رنگين ترين ترانه عمر
بي تلالو ناب نگاه تو
بر سقف بي چراغ آغوش من
چه پاييزي است
چه عميق است نفس آغاز
پيش از آنکه بال
به خواب هاي خيس بر کشد
سر از سراب دريا بر کرده
ماهي رويا
تا گيسوي ماه طلا
از ذريچه درياي بي فانوس
جاري شود
و آواز ماهي
در باغ بي پروانه اعماق بنشيند
ماه طلا بخند
با تب چشمانت
آفتاب از ياد شکوفه ها
سر ميرود
و باغ از فشار بهار
لبريز ميشود
جوانه هايت که ميرسند
دست هايم چون باد
به تو ميرسد
و در آيينه کاري آرزوهايت
هزار پاره ميشوند
ماه طلا بخند
در دست هاي روشن لبخندت
شب مي ماند
ميخکوب ستاره ها
و من
با يک نفس به يادگار
از سينه هاي بي پولک اعماق
سر از خراب خواب بر کرده
چه تلخ ميکشم پاي
بر برگ هاي بي شبنم صبح
.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home